امروز ۱۰شهریور ۱۴۰۰ مرخصی گرفتم و تو خونه ام سبحان خوابیده کنارم و صدای نفسای منظمش میاد بالاخره خونه خریدیم👌ولی باید باز سازی بشه که پول زیاد میخواد فعلا منتظریم که وام مسکنم رو بعد از کش و قوس بسیار بریزن🥴 از توی عید دیگه شاهرود نرفتیم و بابا مهدی دلش خیلی تنگ شده شاید تو مهر بریم کرونا هررر روز داره بدتر میشه😢 میخوام سبحان رو ببرم مهد ولی میترسم از طرفی مامانم هم دلش میخواد صبحا بره مود ولی بخاطر سبحان نمیتونه گوجه ها دارن میرسن و تا چند وقت دیگه زرشکا هم میرسن و خلاصه الان فصل کاره بابا هر روز با خاله نرگس تنهایی میره مود و برمیگرده ایکاش کرونا تمام میشد😕 من یه دوز واکسن زدم و بعدی رو ۱۸ ام باید بزنم ولی همه میگن واکسن فایده ندا...